یادداشتهای طلبه‌ی امروزی

حرفها و صحبتهای یک طلبه‌ی نسل نو

یادداشتهای طلبه‌ی امروزی

حرفها و صحبتهای یک طلبه‌ی نسل نو

آسیب شناسی این وبلاگ

 

         تا چند روز دیگه این وبلاگ به سلامتی یک ساله میشه! وقتی به نوشته های قبلیم

نگاه می کردم تا ببینم در این یک سال چه کار کردم به نتایج خوبی رسیدم.

         پنج شنبه ی اول تیرماه۸۵،نخستین روزی بود که این وبلاگ به روز می شد و با

قطعه ای درباره ی امام زمان (عج) به روز شد....الآن که زمانی حدود یک سال از آن

آغازین روزها می گذره بد نیست یک نقد و ارزیابی درونی برای این وبلاگ داشته باشیم،

ببینیم در این مدت چه نقاط ضعفی داشته و چه نقاط قوتی تا کاستی ها را جبران کنیم و بر

 داشته ها و خوبی ها اضافه.

         الف.نقاط ضعف

         ۱.به روز رسانی پراکنده و نامنظم،نداشتن روال مشخص و ثابت در نوشتن

مطالب؛

         ۲.ضعف محتوایی و عدم پایبندی به چارچوب تعیین شده ی آغازین( چارچوب

مذکور عبارت بود از:نوشتن با نگاهی انتقادی به وضعیت دینی و اجتماعی جامعه برای

اصلاح وضع موجود

          ۳.بهره گیری ضعیف و کم از گرافیک و تصاویر؛

          ۴.داشتن وقفه هایی طولانی در برخی از مقاطع سال برای به روز رسانی

وبلاگ؛

          ۵.ناتوانی در بهره گیری از زبان طنز که منجر به یکنواختی نوشته ها شده؛

          ۶.ضعف در اطلاع رسانی و رفت و آمدهای اینترنتی چهت معرفی وبلاگ به

سایر دوستان و آگاه نمودن آنان از به روز شدن وبلاگ.

           ب.نقاط قوت

          ۱.استمرار و تداوم:بسیاری از وبلاگ های دینی به خصوص وبلاگ طلاب،پس

از مدت زمانی اندک از فعالیت باز مانده و متوقف می شوند؛چنان که به اذعان برخی از

 صاحب نظران عرصه ی وبلاگ نویسی دینی،این واقعیت معزل جدی وبلاگ نویسی دینی

 است.

         ۲.اهمیت دادن به نظرات،انتقادات و اظهار لطف بازدیدکنندگان؛به طوری که

نویسنده ی این وبلاگ تلاش می کند هیچ اظهار لطفی ،چه انتقاد و اعتراض و چه تشکر

و تمجید، را بی پاسخ نگذارد.

          ۳.حساس نبودن به تعداد بازدیدکنندگان و آمار وارقام نظیر آن:مهمترین مؤید این

 ادعا حذف موتورهای آمارگیری است که در روزهای نخست در این وبلاگ استفاده می

شد.

          ۴.تلاش برای شناسایی کاستی ها و نقاط ضعف خود،همراه با ایجاد تنوع و بهبود

 وضعیت موجود.

 

پرسش و پاسخ(۳)

         - امروز من ایرانی باید با شرم و خجالت و تغییر نام و قیافه پای به خارج مرزها بگذارم

در حالی که ایرانی دیروز وجودش اعتبار و عزت بود. امروز من ایرانی با گردنی کج و مستاصل

از مستشار چینی و بلاروسی و روسی ذلیلانه امر و نهی می شنوم و کالاهای بنجلشان را با دهها

برابر قیمت و با هزار منت می خرم. اگر قبول ندارید سری به مراکز خرید شرکتهای بزرگ

دولتی بزنید. برای شما که همه درها باز است و جایتان بر فراز سر ما. کشورهایی که دیروز

سرانشان افتخارشان گدایی رهبر این مملکت بود امروز هنگام ورود ما به کشورشان ما را از

گیت تروریست ها و مظنونین عبور میدهند و فخر آسمانخراشها و رونق اقتصادیشان را می فروشند...

           :ادعا می کنید قبل از انقلاب مردم این سرزمین اعتبار و عزت داشتند اما حالا ندارند؟!آیا

دیروزی که دولت  کاپیتولاسیون را پذیرفته بود و با پذیرش آن عزت و افتخار مردمش را به هیچ

گرفته بود عزت و افتخار داشتین اما امروز  که دولت با اقتدار به هر تجاوز یا کارشکنی

بیگانگان واکنش سریع نشون میده تا به اونجایی که مثلا بدون ترس و هراس از تهدیدها و قدرت

ها سربازان انگلیسی متعرض به آبهای کشور رو بازداشت و بازجویی می کنه عزت و اعتبار

ندارین؟!از مستشار بیگانه حرف زدین که امر و نهی می کنه!آیا مستشاران خارجی امروز

بیشترند یا در گذشته بیشتر بودند،گذشته ای که همه چیز در دست بیگانه بود؟!از خرید کالای

خارجی گفتین!کدوم کشوره که از واردات کالا بی نیاز باشه؟یعنی قبل از انقلاب این کشور از

واردات کالا بی نیاز بود؟در حالی که حتی همین گندم نان رو از خارج وارد می کردن؟!آیا سطح

واردات نسبت به قبل از انقلاب کمتر نشده؟!

       اما در رابطه ی با مسافرت به خارج از کشور!کی گفته که باید با شرم و خجالت و تغییر

نام و قیافه به خارج مرزها پای بگذارین؟!مگر این همه ایرانی که برای تجارت یا تفریح به خارج

مسافرت می کنند از ایرانی بودن خودشون خجالت می کشند و اسم و چهره عوض می کنند؟!باور کنید که

اول باریه که چنین خبری رو می خونم!اما گر عبور از گیت تروریست ها رو میگین،فقط

مختص به ایرانی نیست؛این، تبعات یازده سپتامبره و مختص به ایرانی هم نیست همه ی کشورهای

مسلمان در این قضیه مشترکند.پس،پای انقلاب ختمش نکنید!

        - و اما ایمانی که در قلبهایمان داشتیم... می دانید با آن چه کردید؟ شاید اگر این خاک را

خاکستر کرده بودید اما با صداقت به همانی راهی که می گفتید راه معصوم است می رفتید اینقدر

درد بر دل نداشتیم. شما به جایی ضربه زدید که ادعای احیایش را داشتید و دارید. به ایمان ما، به

اعتقاد ما و نسلهای بعد از ما. و این که امروز کوهی از پرسش بی پاسخ چون موریانه همین

اعتقاد اندک باقیماده را می خورد و ما را در خلایی وحشتناک قرار می دهد....

         :در نهایت تاسف باید بگم که صحبت های شما بسیار کنایه آمیز و مجمل اند!اگر انحرافی

در مسیر انقلاب می بینید بیان کنید تا ما هم بدونیم!ما اون چه را که ادعا کردیم در پی تحقق آن

هستیم،اما چند نکته را هم در نظر داشته باشید:اولا:انقلاب مختص به روحانیت نیست!متعلق به

همه ی مردمه!روحانیت رهبری کرد و مردم کار اصلی را انجام دادند!پس،ضعف ها و قوت های

این انقلاب را نباید فقط به پای طلبه ها و روحانیون ختم کرد!ثانیا:همه ی کارهای دولت وانقلاب

که در دست روحانیت نیست!ثالثا:در همون جایی هم که برخی از طلبه ها و روحانیون عهده دار

وظیفه ای هستند،باید توجه داشت که همه مثل هم نیستند!هر قشری حتی قشر اجتماعی روحانیت

خوب و بد و صالح و ناصالح داره،که منظورم از ناصالح اون روحانی نمایی است که در لباس

روحانیت و تحت عنوان طلبه و روحانی از موقعیت خودش سوءاستفاده می کنه و به اصول،مرام و وظیفه ی

روحانیت پایبند نیست!

            اما درباره ی پرسش ها و پاسخ ها!پیشرفت و ترقی بشر محصول این پرسش ها و تلاش برای

 پاسخ گویی به آنهاست!پس،از پرسش ها نباید ترسید.

             - کاش می فهمیدید چه می گویم. آخر با شما بوده ام. شما در فضایی امن و محدود با

دغدغه هایی اندک و کتابهایی که بوی کهنگیشان را هرگز حس نمی کنید زندگی می کنید. دنیای

شما و نگاهتان را خوب می فهمم... اما شیخ پایه های آن کاخ کذایی ویران است.. بیدار شو و اگر

می خواهی کاری کنی گوهر پاک دین را برهان... هر چند که تصوری بعید و هزار بعید است...

              :از انتقادها و راهنمایی های شما ممنونم و سعی می کنم بفهمم چه می گویید!ولی

منظورتان از آن کاخ کذایی را ندانستم.به هرحال تلاش می کنم منظورتان رو متوجه بشم و به

وظیفه ی خودم عمل کنم اما شما هم تلاش کنید منصفانه و به دور از بدبینی به وضعیت امروز

جامعه نگاه کنید!فشارهای اقتصادی جامعه را  قبول دارم. از اقتصاد ناسالمی برخورداریم که

پیشنیه ی بیماری آن به قبل از انقلاب برمی گرده اما خصوص این مطلب دلیل نمی شود که

دستاوردهای انقلاب در عرصه های دیگر ازجمله سیاست،فرهنگ،اجتماع،علم،صنعت و ...که

مصداق های آن در صدا و سیما،رقابت های ورزشی،سینما،مدارس و دانشگاهها،توسعه ی

شهرنشینی،خودکفایی در برخی موارد،حضوور درخشان چهرهای علمی کشور در مجامع بین المللی و ...

تجلی پیدا می کند،را نادیده بگیریم!

 

 

پرسش و پاسخ(۲)

- شما به منی که عمری را در پی شما دویدم بگویید که به کدام دستاوردتان می نازید؟

 

:به تغییر نظام از حکومت سلطنتی به جمهوری اسلامی!به تبدیل وضعیت جامعه از یک

 

جامعه ی بی بندوبار غربگرا به جامعه ای دینی که تلاش می کنه در راستای معیارها و موازین

 

 اسلامی گام برداره.به دستاوردهای علمی،معنوی،فنی،هنری و بسیاری دیگر که به تفصیل نیاز

 

دارند.

 

- من سیاه بین نیستم و برعکس بسیار خوشبینم. اما یک مقایسه ساده اوضاع امروز با سه

 

دهه قبل این حقیقت دردناک را آشکار می کند که نه در امور دنیوی و نه آنچنانکه تبلیغ می کنید

 

در امور معنوی دستاوردی داشته اید که هیچ، بسیاری از داشته های این مملکت را هم ریشه کن

 

کردید.

 

: متوجه نیستم  بنابر چه مبنایی اینچنین حکمی صادر می کنید؟! به نظر می رسد تحت

 

تاثیر احساسات قرار گرفتین،وگرنه از شمایی که به اذعان خودتان دوره ی اول انقلاب و شاید هم

 

قبل از انقلاب را درک کرده باشین،بعیده این حرفارو بزنین!انگار یادتون رفته اون وقتایی رو که

 

دکتر شریعتی در حسینیه ی ارشاد فریاد می زد:جای تاسفه  در کشوری که از تشیع و محبت علی(ع)

 

دم می زنه   هنوز سخنان علی به فارسی ترجمه نشده!مثل اینکه فراموش کردین اون روزهایی رو

 

که از صدا و سیمای همین کشور به جای برنامه های سالم و آموزنده مواردی غیر از این منتشر

 

می شد!اون روزهایی که هرچند ده کیلومتر یک مطرب خانه با رقاصه و نوازنده از مسافران بین

 

راهی پذایرایی می کرد و نوشیدنی های الکلی و مست کننده عقل از سرها می پراند!قداره کشی،

 

جاهل بازی و نوچه داری مد روز بود و  سینما هم ترویجگر آن،به طوری که تا هنوز  آثار این

 

تفکر در جامعه باقی مانده!گویی وضعیت علمی،فرهنگی،اجتماعی،سیاسی،هنری،صنعتی،

 

بهداشتی و حتی ورزشی آن زمان رو  از یاد بردین؟!حالا چه اتفاقی افتاده که شما می فرمایین:((

 

نه در امور دنیوی و نه آنچنانکه تبلیغ می کنید در امور معنوی دستاوردی داشته اید که هیچ،

 

بسیاری از داشته های این مملکت را هم ریشه کن کردید.)).