سپاسگذارم از همه ی دوستانی که با لطف صمیمانه و پاسخ های زیبای خودشون یاری ام کردند.
به اذعان بسیاری از دانشمندان،دین از جمله پدیده هایی است که به سادگی قابل تعریف نیست. این
دشواری و پیچیدگی تابدانجایی است که برخی از تعریف اصطلاح دین چشم پوشی کردند و آن را غیر قابل
تعریف دانستند.
هربرت اسپنسر،فیلسوف انگلیسی،می گوید:(( دین اعتراف به این حقیقت است که کلیه ی موجودات،
ظهور و پرتو موجودی هستند که برتر از علم و معرفت ماست.)).
بونهافر دین را چنین معرفی می کند:(( یک نظام مابعدالطبیعی برای بیان مفهوم جهان.)).
سارتر می گوید:(( دین طرح انسان برای خداشدن است.)).
دورکیم می نویسد:(( دین نظامی یگانه از عقاید و اعمال مربوط به چیزهای مقدس است.یعنی چیزهایی
که باید ممنوع و کنار گذاشته شود؛عقاید و اعمالی که همه ی پیروان را در قالب یک اجتماع اخلاقی واحد به نام
کلیسا (معبد=جامعه ی دینی) اتحاد می بخشد.)).
کارل بارت معتقد است که دین جستجوی انسان برای رسیدن به خداست و همیشه منتهی به یافتن خدا
می شود به شرط آنکه مطابق میل انسان باشد.
هیوم می گوید:(( دین را به طور ساده می توان چنین توصیف کرد که جنبه ای از تجربیات و از جمله
افکار،احساسات و فعالیت های فرد است که بدان وسیله کوشش می کند تا در رابطه با آنچه الهی می پندارد،
یعنی قدرت بسیار متعالی و با ارزشی که جهان را کنترل می کند،زندگی کند.
...دین چیزی بیش از یک تجربه ی صرفاً درونی است و همواره اشاره ای به یک موضوع پرستش و
ایمان دارد.)).
اگر به همه ی این تعاریف دقت کنید متوجه خواهیدشد که هرکدام آنها به نحوی ناقص و نارسایند.
چون هریک از این افراد با توجه به تخصص و دانشی که داشتند در چارچوب فکری خود تعریفی بیان
کردند که در همان فضای فکری و تخصص علمی آنها شکل گرفته. به عنوان مثال: اسپنسر که یک فیلسوف
است ، از زاویه ی فلسفه به دین نگاه می کند؛دورکیم جامعه شناس از منظر جامعه شناسی و همین طور
هیوم که متخصص تاریخ ادیان است از دید تاریخ به دین می نگرد.
متکلمان و عالمان مسلمان هم دین را اینچنین تعریف می کنند:(( احکام و دستوراتی که از سوی پروردگار
برای راهنمایی جامعه ی بشری بر رسولان و پیامبران حق وحی شده است.)).
اما به بیان ساده تر و فرانگرتر شاید بتوان دین را اینگونه توصیف نمود:(( مجموعه ی عقاید و دستورات
عملی ای که بنابر ادعای آورنده و پیروان آن عقاید و دستورات،از سوی آفریدگار جهان است.)).
|