یادداشتهای طلبه‌ی امروزی

حرفها و صحبتهای یک طلبه‌ی نسل نو

یادداشتهای طلبه‌ی امروزی

حرفها و صحبتهای یک طلبه‌ی نسل نو

پرسش و پاسخ(۲)

- شما به منی که عمری را در پی شما دویدم بگویید که به کدام دستاوردتان می نازید؟

 

:به تغییر نظام از حکومت سلطنتی به جمهوری اسلامی!به تبدیل وضعیت جامعه از یک

 

جامعه ی بی بندوبار غربگرا به جامعه ای دینی که تلاش می کنه در راستای معیارها و موازین

 

 اسلامی گام برداره.به دستاوردهای علمی،معنوی،فنی،هنری و بسیاری دیگر که به تفصیل نیاز

 

دارند.

 

- من سیاه بین نیستم و برعکس بسیار خوشبینم. اما یک مقایسه ساده اوضاع امروز با سه

 

دهه قبل این حقیقت دردناک را آشکار می کند که نه در امور دنیوی و نه آنچنانکه تبلیغ می کنید

 

در امور معنوی دستاوردی داشته اید که هیچ، بسیاری از داشته های این مملکت را هم ریشه کن

 

کردید.

 

: متوجه نیستم  بنابر چه مبنایی اینچنین حکمی صادر می کنید؟! به نظر می رسد تحت

 

تاثیر احساسات قرار گرفتین،وگرنه از شمایی که به اذعان خودتان دوره ی اول انقلاب و شاید هم

 

قبل از انقلاب را درک کرده باشین،بعیده این حرفارو بزنین!انگار یادتون رفته اون وقتایی رو که

 

دکتر شریعتی در حسینیه ی ارشاد فریاد می زد:جای تاسفه  در کشوری که از تشیع و محبت علی(ع)

 

دم می زنه   هنوز سخنان علی به فارسی ترجمه نشده!مثل اینکه فراموش کردین اون روزهایی رو

 

که از صدا و سیمای همین کشور به جای برنامه های سالم و آموزنده مواردی غیر از این منتشر

 

می شد!اون روزهایی که هرچند ده کیلومتر یک مطرب خانه با رقاصه و نوازنده از مسافران بین

 

راهی پذایرایی می کرد و نوشیدنی های الکلی و مست کننده عقل از سرها می پراند!قداره کشی،

 

جاهل بازی و نوچه داری مد روز بود و  سینما هم ترویجگر آن،به طوری که تا هنوز  آثار این

 

تفکر در جامعه باقی مانده!گویی وضعیت علمی،فرهنگی،اجتماعی،سیاسی،هنری،صنعتی،

 

بهداشتی و حتی ورزشی آن زمان رو  از یاد بردین؟!حالا چه اتفاقی افتاده که شما می فرمایین:((

 

نه در امور دنیوی و نه آنچنانکه تبلیغ می کنید در امور معنوی دستاوردی داشته اید که هیچ،

 

بسیاری از داشته های این مملکت را هم ریشه کن کردید.)).

 

        

پرسش و پاسخ(۱)

 

با تشکر از همه ی دوستان،این مطلب از نوشته های وبلاگ را به بررسی و پاسخ

 

اجمالی به انتقادی که چند وقت پیش مطرح کردند و طی نوبت گذشته ی نوشته هام در

 

 معرض نقد و ارزیابی میهمانان قرار داده بودم اختصاص می دم. برای قضاوت بهتر

 

 شما انتقاد مذکور و واکنش نوشتاری خودمو به صورت پرسش و پاسخ تنظیم کردم:

 

             - سلام. آدرس وبلاگتون را از توی چلچراغ پیدا کردم. چون ادعا کرده بودید

 

 که نگاهتون نقادانه است خواستم چند کلامی عرض کنم.

 

             : علیکم السلام. لطف دارین! بفرمایین.

 

             - بنده سالهای طولانی اوائل انقلاب را دمخور شما طلبه ها بودم. راستشو

 

بخواهید این شریعتی بود که پلی شد میان من و شما و این بود که همه دوران جوونیم را

 

 به پای وعده و وعید شما و بزرگتر از شما گذاشتم.

 

              : نمی دونم منظورتون از دمخور بودن چیه،یعنی چه جوری؟! شاید منظور

 

 همراه بودن و موافقت با انقلاب باشه،یعنی همون همراهی با مردمی که انقلاب کردند

 

 و نظام حکومتی رو تغییر دادند!خدا رحمت کنه دکتر شریعتی رو که معلم بی توقع،صبور و

 

 دردمند انقلاب بود.برای اعتلای فرهنگ تشیع و اصلاح وضعیت مذهبی-اجتماعی

 

جامعه تلاش می کرد و دردمند بود! اما نمی دونم وعده و وعید هایی که میگین چی

 

بوده؟!من که نبودم وعده ای بدم!!

 

              - زیاد ناراحت عمر رفته نیستم که هر چه بود از سر عقیده بود و ایمان به

 

 اصلاح وضع مملکتی که فکر می کردیم خرابه و می خواستیم آبادترش کنیم. اما

 

افسوس که سه دهه بعد می فهمیم که چقدر ما ساده و عامی بودیم و شما عالم!! همون

 

 عوامی که شما ما را برابر انعام و الاغ میدونستید و می دونید.

 

 

             : متوجه منظورتون نشدم. یه کم واضح تر صحبت کنین تا متوجه بشم!

 

 

             - می فرمایید طلبه امروزی هستید. آیا حاضرید حقایق جامعه امروزی که

 

شما پس از سه دهه درست کرده اید را بپذیرید یا هر کدام را به نوعی با انواع وسواس

 

 خناس توجیه می فرمایید.  

 

 

             : اول  ثابت کنین که من در به وجود آمدن آنچه شما حقایق جامعه ی امروزی

 

 می دانید نقش داشتم بعد محاکمه م کنین!بگذریم،اشکالی نداره!مسامحه می کنیم و چنین

 

 تلقی  که منظورتون کلیت جامعه ی روحانیت دینی است که من یکی از اون ها هستم!

 

با این توافق،به دور از وسواس و...درباه ی مسایلی که گفتین باهم صحبت می کنیم.