یادداشتهای طلبه‌ی امروزی

حرفها و صحبتهای یک طلبه‌ی نسل نو

یادداشتهای طلبه‌ی امروزی

حرفها و صحبتهای یک طلبه‌ی نسل نو

تدفین مردگان

 

        از مدت ها قبل،کنجکاو بودم درباره ی تدفین مردگان در بقیه ی فرهنگ ها و مکاتب بدونم!

 

   می خواستم ببینم سایر ادیان با این مسئله چه جوری برخود کردند.این موضوع زمانی برام جالب تر

 

  شد که خوندم: یک عده از میلیونرهای امریکایی وصیت می کنند اجسادشون در سردخانه های مجهزی

 

   نگهداری بشه  به  این امید که یه روزی علم پزشکی به اون چنان پیشرفتی برسه که بتونه اون ها رو

 

   به دنیای زندگان برگردونه!

 

         بگذریم از این که ثروتمندان و زورگویان، همیشه ی تاریخ از مرگ می ترسیدند ؛ برای فرار از

 

   این سرنوشت حتمی هر کاری می کردند و حتی به منظور دوام بیشتر جسم بی جانشان به انواع و اقسام

 

   اعمال دست می زدند!

 

         البته برخی از شیوه های تدفین اینه:

 

         الف- مرده سوزی؛ تصور ما از مرده سوزی اینه که بیشتر در بین هندوها مرسومه و حتی گاهی

 

    از اوقات فکر می کنیم مختص اون هاست و اونا پایه گذار این نوع از آیین تدفین مردگانند،ولی واقع ماجرا

 

    اینه که اول بار،اقوام مهاجر آریایی در چهار هزار سال پیش مرده سوزی رو باب کردند و هندوها هم از

 

    اون ها گرفتند و حفظش کردند.

 

         هندوهای امروز جسد رو بر روی خروارها هیزم میگذارند وبه آتش می کشند،بعد خاکستر برجای مانده

 

    رو به یک رود مقدس،مثل رود گنگ ،می ریزند. با این حال بعضی وقت ها سنت شکنی هایی هم دیده شده،

 

    مثلا: در دوران اخیر خاکستر بعضی از مردگانشون،همچون خانم ایندیرا گاندی،رو از هواپیما بر فراز کوهها ی

 

   هیمالیا پاشیدند.

 

        اون هایی که دنیا رو از ورای عینک مادی نگاه می کنند می گویند: مرده سوزی بهترین شیوه ی تدفین در

 

   کشورهای پرجمعیتی  همچون ژاپن است،به همین دلیل این کشور ها به این رویه روی آورده اند. توجیه شان

 

   هم این طوریه:خاکستردان کم تر از تابوت جا می گیره،پس مردم برای زمین،کم تر پول پرداخت می کنند.

 

        مردم تبت معتقدند: لاشه ی مرده رو باید به یکی از عناصر چهارگانه ی آب،خاک،هوا و آتش سپرد.در

 

   عین حال خاک سپاری دربین اون ها رسم نیست. بنابراین،یا اون رو  می سوزانند،یا تکه تکه می کنند و

 

   طعمه ی پرندگان!گفته میشه که جمجمه شو هم می شکنند تا بهتر مورد استفاده ی طیور قرار بگیره!

 

        ب- طعمه ی پرندگان نمودن؛همون طور که گفتیم مردم تبت گاهی از اوقات ترجیح میدند بدن های

 

   بی جان رو طعمه ی پرندگان کنند.

 

        زرتشتی ها هم به نظر می رسه در گذشته همین جور عمل می کردند.اون ها پیکر مردگان رو ناپاک

 

   می پنداشتند و معتقد بودند این شی ناپاک می تونه خاک و آتش رو هم به ناپاکی آلوده کنه!به همین دلیل

 

   اجساد مردگانشون رو به کرکس ها می سپردند تا طعمه ی اون ها بشه!

 

        ج- خاک سپاری:در بیشتر ادیان،به خصوص ادیان آسمانی جنازه رو در خاک دفن می کنند.

 

        در بین مردم چین که طبق آیین کنفوسیوسی عمل می کنند،جایگاه اجتماعی مرده در زیبایی و

 

    شکوه تابوت چوبی ش نمایان می شه!به تن میت لباس گران قیمتی که به نقش گل های لوتوس

 

    مزین شده می پوشانند،یه جفت دمپایی هندی و یک بالش هم همراهش در تابوت می گذارند و

 

    به این ترتیب تدفینش می کنند.

 

        یهودیان مرده رو بنابر آیین خاصی شستشو می دهند و بعد در کفن سفیدی می پیچند،تکه هایی

 

    از سفال روی چشم ها و دهانش می گذارند و کیسه ی کوچکی از خاک هم همراهش در تابوت قرار

 

    می دهند.

 

        در بین مسیحیان اگرچه خاک سپاری مرسوم بوده،با این حال امروزه،مرده سوزی به تدریج

 

    جایگزین  این آیین می شه!با این وجود،پیروان آیین مسیحیت برای تدفین میت تشریفات خاص و

 

    جالبی به خرج می دهند.در برخی موارد،گورستان ها چنان سرسبز ند که پارک های واقعی با

 

    چمن های زیبایی اند.

 

        اما در اسلام:بدن میت رو ابتدا با دقت و در سه نوبت با سدر و کافور و آب خالص شستشو

 

    می دهند،سپس با سه تکه پارچه ی سفید  که لنگ و کفن و سرتاسری نامیده می شه کفن می کنند

 

    که نشان بازگشت مرده به پاکی و پاکیزگی است. پیشانی،کف دست ها،سر زانوها و سر دوانگشت

 

    بزرگ پاهای وی رو با کافور تازه معطر می کنند.

 

         بعد،بر آن نماز می خوانند،به آرامی داخل قبر می کنند،بند کفن رو باز می کنند،بالشی از خاک

 

   زیر سرش می سازند و صورت وی رو با پهلوی راست در قبر برخاک می گذارند به نحوی که

 

   چشم ها ی میت روبه خانه ی کعبه باشه. مواردی رو که  معتقدند باید بهش اعتقاد داشته باشه بهش

 

   تلقین (زمزمه)می کنند و سپس،در قبر رو می پوشانند و مراسم خاک سپاری رو پایان می دهند.

 

        نتیجه: اگریه کم با دقت به تفاوت های این مراسم های تدفین نگاه کنیم متوجه می شیم که این تنوع و

 

   اختلاف رویه به جهان بینی هریک از مکاتب یا ادیان بر می گرده،یعنی ربط مستقیم داره  به  خداشناسی

 

  اون ها و نگرش شون  به جهان پس از مرگ !   

                         

 

   

  

 

دین چیه؟

 

              سپاسگذارم از همه ی دوستانی که با لطف صمیمانه و پاسخ های زیبای خودشون یاری ام کردند.

 

              به اذعان بسیاری از دانشمندان،دین از جمله پدیده هایی است که به سادگی قابل تعریف نیست. این

 

        دشواری و پیچیدگی  تابدانجایی است که برخی از تعریف  اصطلاح دین چشم پوشی کردند و آن را غیر قابل

 

        تعریف دانستند.

 

              هربرت اسپنسر،فیلسوف انگلیسی،می گوید:(( دین اعتراف به این حقیقت است که کلیه ی موجودات،

 

        ظهور و پرتو موجودی هستند که برتر از علم و معرفت ماست.)).

 

              بونهافر دین را چنین معرفی می کند:(( یک نظام مابعدالطبیعی برای بیان مفهوم جهان.)).

 

              سارتر می گوید:(( دین طرح انسان برای خداشدن است.)).

 

              دورکیم می نویسد:(( دین نظامی یگانه از عقاید و اعمال مربوط به چیزهای مقدس است.یعنی چیزهایی

 

        که باید ممنوع و کنار گذاشته شود؛عقاید و اعمالی که همه ی پیروان را در قالب یک اجتماع اخلاقی واحد به نام

 

        کلیسا (معبد=جامعه ی دینی) اتحاد می بخشد.)).

 

              کارل بارت معتقد است که دین جستجوی انسان برای رسیدن به خداست و همیشه منتهی به یافتن خدا

 

        می شود به شرط آنکه مطابق میل انسان باشد.

 

             هیوم می گوید:(( دین را به طور ساده می توان چنین توصیف کرد که جنبه ای از تجربیات و از جمله

 

        افکار،احساسات و فعالیت های فرد است که بدان وسیله کوشش می کند تا در رابطه با آنچه الهی می پندارد،

 

        یعنی قدرت بسیار متعالی و با ارزشی که جهان را کنترل می کند،زندگی کند.

 

             ...دین چیزی بیش از یک تجربه ی صرفاً درونی است و همواره اشاره ای به یک موضوع پرستش و

 

         ایمان دارد.)).

 

              اگر به همه ی این تعاریف دقت کنید متوجه خواهیدشد که هرکدام آنها به نحوی ناقص و نارسایند.

 

         چون هریک از این افراد با توجه به تخصص و دانشی که داشتند در چارچوب فکری خود تعریفی بیان

 

        کردند که در همان فضای فکری و تخصص علمی آنها شکل گرفته. به عنوان مثال: اسپنسر که یک فیلسوف

 

        است ، از زاویه ی فلسفه به دین نگاه می کند؛دورکیم جامعه شناس از منظر جامعه شناسی و همین طور

 

        هیوم که متخصص تاریخ ادیان است از دید تاریخ به دین می نگرد.

 

            متکلمان و عالمان مسلمان هم دین را اینچنین تعریف می کنند:(( احکام و دستوراتی که از سوی پروردگار

 

        برای راهنمایی جامعه ی بشری بر رسولان و پیامبران حق وحی شده است.)).

 

             اما به بیان ساده تر و فرانگرتر شاید بتوان دین را اینگونه توصیف نمود:(( مجموعه ی عقاید و دستورات

 

        عملی ای که بنابر ادعای آورنده و پیروان آن عقاید و دستورات،از سوی آفریدگار جهان است.)).

                                   

 

پیوند انسان و دین

 

 

                برام جالب بود وقتی دیدم یک متفکر غربی نوشته : (( در تاریخ بشر هرگز حتی قبیله ای وجود نداشته

 

       که به نوعی دین نداشته باشد. حتی بوته نشینان استرالیای مرکزی و سرخ پوستان پاتاگونیا که دارای پست ترین

 

       صور موجود زندگی بشری هستند،نیز به نوعی به عالم ارواح اعتقاد داشته و به صورتی مشغول پرستش اند.

 

       در قدیمی ترین آثار باستانی که از بشر متمدن به دست آمده،نظیر آنچه در اهرام مصر و یا متون اولیه ی

 

       وداهای هندوئی به چشم می خورد نیز اعتقادات،امیال و اعمال دینی آشکارا وجود دارد.)).

 

            (( دین از قدرتمند ترین عوامل مؤثر تاریخ بشری بوده است. جنبه های دیگر زندگی انسان نیز به نوبه ی

 

       خود  حقیقتاً مهم بوده اند،اما خصیصه ی واقعاً برجسته و سرآمد تمام تاریخ بشر،همان " دین " اوست. بشر

 

       واقعاً معتقد است که در برابر گونه ای روابط خاص فوق بشری قرار دارد و از اینکه کمک های فوق بشری

 

       لازم را دریافت کرده واقعاً خرسند است .)).

 

             جالب تر اینکه اذعان داشته بود : (( وجه تمایز اصلی بشر دین است. بعضی از حیوانات ممکن است از

 

        بعضی از افراد بشر در پاره ای از توانایی های خاص نظیر شدت دریافت های حسی،سازندگی عملی،قدرت

 

        همراهی ویا قدرت تولید اقتصادی پیشرفته تر باشند،اما تاجایی که عقل بشر گواهی می دهد تا کنون هیچ

 

        حیوانی نشانه ای از یک حیات دینی بروز نداده و یا هیچ حیوانی هرگز کاری انجام نداده که بتوان آن را

 

        به عنوان تمهیدی برای زندگی پس از مرگ وی به حساب آورد.)).

 

             خوب که فکر کردم،دیدم راست میگه! در طول تاریخ،همیشه بین انسان و دین یک پیوند انفکاک ناپذیری

 

        بوده و است؛ یعنی وقتی به گذشته نگاه می کنیم نمی تونیم جامعه ای پیدا کنیم که فاقد عقاید دینی بوده باشه!

 

        البته،در برخی موارد بودند افرادی که منکر و مخالف دین بودند و خودشون رو از بقیه کنار می کشیدند،اما

 

        اکثریت مردم تابع دین بودند.

 

             بنابر این،میشه گفت: به طور کلی،بشر،موجودی دینی است.

 

            : خوب،اگه این طوره،چرا یه عده ی مردم دین گریزند و مخالف دین؟!

 

           - به جواب این سوال می رسیم،اما قبلش باید بدونیم دین چیه و چه نقشی در زندگی انسان داره؟!

 

             به نظر شما دین چیه؟!

   

            شما نظر خودتونوبگین تا من هم  هفته ی بعد نظر خودمو بگم!