یادداشتهای طلبه‌ی امروزی

حرفها و صحبتهای یک طلبه‌ی نسل نو

یادداشتهای طلبه‌ی امروزی

حرفها و صحبتهای یک طلبه‌ی نسل نو

کوچ!

چند وقتی بود کم سعادت شده بودم و کمتر به دیدار دوستان می رفتم تا اینکه بالاخره فرصتی دست داد و تصمیم گرفتم به ملاقات وب نوشته های بعضی از همراهان برم.

 

          در حال سر کشی به این وب و اون وب بودم که به ناگهان چشمم به اعلامیه ی ترحیمی افتاد که درصفحه ی نخست سرویس پارسی بلاگ نصب شده بود. با دیدن اون اعلامیه یک مرتبه  از حرکت ماندم و

 

 مات و مبهوت به عکس های  مندرج در آگهی ترحیم خیره شدم.

 

           باورم نمی شد!مگرممکن بود؟!

 

           تصویر دوتن از دوستان وبلاگ نویسی رو می دیدم که تا چند وقت پیش برای همدیگر پیغام می فرستادیم و به دیدن وبنوشته های هم می رفتیم.

 

           آقای رضا ابوالقاسمی پور  و حسن نظری  دوتا دوستی بودند  که به هیچ وجه باورم نمی شد این اعلامیه های ترحیم درباره ی آنها واقعیت داشته باشند.....هردوی اون ها جوان  بودند و اصلا به ذهنم خطورنمی کرد....خبرنامه ی پارسی بلاگ رو که به این خبر پرداخته بود مطالعه کردم و اون وقت بود که بغض عجیبی راه گلومو گرفت،خصوصا وقتی به دیدن آخرین نوشته های اون دو عزیز رفتم.....همچنانکه به

 

وب نوشته های نظری مرحوم خیره شده بودم نوای نوحه ی حزینی  که به عنوان موسیقی وب انتخاب شده بود به گوشم می رسید و حزن و اندوههم رو بیشتر می کرد.....

 

 

            اون روزهایی رو  به یاد آوردم که اسراییل به لنان حمله کرده بود و حسن با شور و حرارت تمام اشتیاق رفتن به لبنان داشت تا  برای دفاع از اسلام و تشیع و مردم مظلوم لبنان در برابر ارتش تا به دندان مسلح صهیونیست سینه سپرکنه.....

 

            به یاد آقای ابوالقاسمی پور و نوشته های خوبش افتادم ...

 

 

            این  شعر در ذهنم نقش بست که می گفت:

 

            رفیقان یک به یک در خاک رفتند        بسی شاد و بسی غمناک رفتند

 

            چو باید عاقبت رفتن از این دشت       خوشا آنان که چون گُل پاک رفتند

 

            متوجه وضع و حال خودم شدم که بارها و بارها  پرپرشدن گل ها وکوچ عاشقانه ی پرستوها رو می دیدم و باز از مرگ ومردن غافل می شدم ؛ به ناگهان این جمله ی امیرالمومنین درذهنم تداعی شد که می فرماید: (( عجبتُ لمن نسی الموت وهو یرالموتی :تعجب می کنم از آن کسی که مرگ و مردن دیگران را می بیند و از مرگ ومردن خویشتن غافل است. )).

 

            مگر نه این که مرگ و مردن قانون طبیعت است و هر وجودی به جز وجود خداوند مرگ و مردنی در پیش رو دارد؟! پس، چرا از مرگ خودمان غافلیم؟!

 

            امید وارم  هیچ وقت اسر غفلت نشیم و تا زمانی که فرصت باقی است  با اعمال نیک از جمله  طلب آمرزش برای رفتگان و اهدای ثواب قرآن به روح آنها  سرای  آخرتمون رو آباد کنیم!

   

     

تاخیرهای طلبه ی امروزی (قسمت دوم)!

 

     داشتم درباره ی علت تاخیرها و وقفه ی فعالیت وب نویسی خودم می گفتم. می خواستم این نوبت از مطالب وبنامه ی خودم رو به ادامه ی همین بحث اختصاص بدم ولی بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که تضییع وقت دوستان و عزیزانی که هر دقیقه ازعمرشون براشون حکم طلا داره،اون هم از طریق بیان خاطره و بازگو کردن مسایل و مشکلات شخصی کار معقولانه و ارزشمندی نیست؛

 

    به همین دلیل فقط  تیتر علل رو می نویسم و از شرحش و چگونگی شون خود داری می کنم ، تا مانع از ذهنیت های نادرست بشه!

       

                 این علل عبارتند از:

     

                ۱- مشکلات و دردسرهای تعویض منزل که حدود دوماه  به طول انجامید.

       

                ۲- خرابی متعدد و متوالی سیستم کامپیوتر خانگی ام  که عصای دستم بود.

      

               ۳- آغاز شدن سال تحصیلی و مسایل مرتبط با آن.

تاخیرهای طلبه ی امروزی ( قسمت اول )!

 

           چند وقتیه فعالیت های وبلاگ نویسی طلبه ی امروزی ضعیف و کم رنگ شده،به طوری که

 

  خیلی ها فکر می کنند: این طلبه هم مثل بسیاری از بقیه ی کاربران دنیای مجازی است که به ناگهان

 

  تب وبلاگ نویسی به سراغشون اومده،کار رو شروع کردند و پس از مدتی که این تب فروکش کرد

 

   همین طور حیران و سرگردان در یکی از کوچه پس کوچه های وبلاگی ماندند و نمی دونند چی کار کنند.

 

              بنده های خدا حق هم  دارند؛اگر من هم جای اون ها باشم به همین نتیجه می رسم؛آخه وبلاگی

 

   که قبلا هفته به هفته به روز رسانی می شد و در زودترین فرصت ممکن به  اظهار محبت های دوستان

 

   و همسایگان خودش جواب می داد،حالا هر دو هفته یک بار به روز می شه و با تاخیر به دوستان خودش

 

   سر می زنه! از این جور نوشتن ها مگر می شه نتیجه ای جز این استنباط کرد؟!

            

               به نظر شما علت چیه؟!

 

               آیا تب وبلاگ نویسی این آقا فروکش کرده یا اینکه خبر دیگه ایه؟!

 

               نظرات خودتون رو بیان کنین تا در فرصت بعد،بگم ماجرا ازچه قراره!!!